خــــــــــــــ ــــــــــد ا
خدایا تنها تو را دوست دارم و از تو یاری می جویم.......
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنها خدا و آدرس tanhakhoda.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پدر مومن من.... مادر مقدس من .....


پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!


 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 13 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]

خدایا

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست

.

.

.

یارب تو کریمی و کریمی کرم است / عاصی ز چه رو  برون ز باغ ارم است

با گریه اگر ببخشی ام نیست کرم / با معصیتم اگر ببخشی کرم است . . .

.

.

.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 11 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]

1327170870 4 داستان حکمت آمیز گفتگو با خدا

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…

 

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان

بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟

خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح

نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید

خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت

قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد

ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…

بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم

که انگار همین یک بنده را دارم و توچنان غافلی که گویا صد ها خدا داری…!!!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 11 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]

مردی در خواب با خدا مکالمه‌ای داشت: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی است؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 11 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]

 

محبت خدا بخشش

شب کریسمس بود و هوا سرد و برفی. پسرک، در حالی‌ که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشۀ سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 11 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 11 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی‌توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 11 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]

گفتگو با خدا

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم.

خدا گفت: پس می خواهی با من گفتگو کنی؟

گفتم: اگر وقت داشته باشید.

خدا لبخندزد و گفت:وقت من ابدیست, چه سوالی در ذهن داری که می خواهی بپرسی؟

گفتم:چه چیز بیش از همه شما را درمورد انسان متعجب می کند؟

خدا پاسخ داد:

اینکه آنها ازبودن درکودکی ملول می شوند وعجله دارندکه زودتر بزرگ شوندوبعد حسرت دوران کودکی را می خورند

اینکه سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند وبعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند

اینکه با نگرانی نسبت به آینده فکر می کنندو زمان حال را فراموش می کنند آنچنان که دیگرنه در آینده زندگی می کنند و نه در حال

اینکه چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و آنچنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم

بعد پرسیدم:

به عنوان خالق انسان ها می خواهید آنها چه درس هایی را از زندگی یاد بگیرند؟

خداوند دوباره با لبخند پاسخ داد:

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند

یاد بگیرندکه ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد

یاد بگیرند که نمی توان دیگران رامجبور به دوست داشتن خود کرد اما می توان محبوب دیگران شد

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانند زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان دارند ایجاد کنند و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد

با بخشیدن , بخشش یاد بگیرند

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند

یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند

و یاد بگیرند که من اینجا هستم

همیشه


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 10 / 12 / 1390برچسب:, ] [ ] [ سید حمید و امیرعلی ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری........... من چون تو را دارم و تو چون خود نداری.........
آرشيو مطالب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 5318
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1